هفته اول تیرماه

هفته خوبی با کارهای جدید از کسری:

یه کار جدید که: با بابا کوروش شبها بازی میکنی اینه که بابا بهت یاد داده قلقلی بازی . تو می شینی پاهاتو باز میکنی و بابا هم همینطور هی به هم توپ می اندازین . دیروز خودت اومدی به بابا اشاره کردی قیییلقیییییلی . میخواستی باهات بازی کنه. جالب اینجاست که وقتی توپ می افته یه جای دور تو نمی ری بیاری میری دست بابارو می گیری بعد به توپ اشاره میکنی می گی بده بده یعنی برو تو بیار . یاد گرفتی می گی (پنپرس ) وقتی میخوام عوضت کنم خودت میری از کمدت پنپرس میاری بعد می گی پنپرس . بعد که عوضت می کنم می گی آقال یعنی آشغال میخوایی خودت پنپرس کثیفو ببری بندازی تو سطل آشغال . بعدشم شیر آبو نشون میدی و دستاتو میگیری بالا یعنی دستامو بشور. قربونت برم که اینقدر تمیزی.

یاد گرفتی میگی بچه بد . دیشب رفته بودی رو کول بابا . بابایی هم به تو میگفت پسرم منو ماساژ بده خستگیم در بره تو هم با اون دستهای کوچولوت هی ماساژش میدادی، بابا کوروش هم برای خودش داشت کیف می کرد. تا اینکه خسته شدی یدفعه گفتی بچه بد یدونه زدی تو صورت بابا 

جمعه تو دستت خار رفته بود با بدبختی درش آوردیم نمی دونم چجوری رفته بود تو اون دستهای کوچولوت ولی درش آوردیم . فکر میکنم میری پارک به گلها دست میزنی بعد خارش میره تو دستت. عزیزم مواظب خودت باش. اینو بدون که من و بابایی عاشقانه دوست داریم و دوست نداریم کوچکترین خاری تو دستت بره. موش کوچولوی مامان قربون اون دستهای کوچولوت برم که اینقدر صبوری خار تو دستت بود ولی هیچی نمی گفتی ولی خداروشکر درش آوردیم.

یه چیز دیگه ، عمه بهت زنگ میزنه و برات پیغام میزاره بعدش شما میری گوش میدی . اینقده خوشت میاد . هی عمه پشت تلفن قربون صدقه ات میره تو هم میخندی . بعد ازت می پرسیم عمه رو دوست داری ؟ فوری میگی : بلی

کسری در حال گوش کردن به صدای عمه :

کسری یک هفته قبل از کچلی