وقتی رزوئلا گرفتی و اولین سفر شمال با کسری
مامانی یک هفته مونده بود که خاله فریده اینا برگردن سوئد اواخر مرداد ماه (۱۳۹۱) بود ٨ ماهت داشت تموم میشد قرار شد برای افطار بریم جنگلهای شیان با دایی فرهادینا و خاله فریباینا و خاله فریده اینا و مامان جون اینا . حاضر شدیم رفتیم ولی تو راه هی احساس کردم که تب داری و بدنت داغه وقتی رسیدیم اونجا هر کسی بهت دست زد گفت چقدر داغهههههههههه . دیگه اشکان رو فرستادیم رفت برات استامینوفن خرید آورد عزیزم . ولی تا بهت دادیم بالا آوردی . دیگه من وبابایی نتونستیم بمونیم زود برگشتیم خونه و زنگ زدیم به دکترت . گفت هر ۴ ساعت شیاف بزارید تا تبش بیاد پایین تا اینکه فرداش بردیمت پیش دکتر. من از قبل می دونستم رزوئلا چیه چون نی نی های تون نی نی سایت هم کم وبی...
نویسنده :
مامان کسری
9:39