وقتی رزوئلا گرفتی و اولین سفر شمال با کسری

مامانی یک هفته مونده بود که خاله فریده اینا برگردن سوئد اواخر مرداد ماه (۱۳۹۱) بود ٨ ماهت داشت تموم میشد قرار شد برای افطار بریم جنگلهای شیان با دایی فرهادینا و خاله فریباینا و خاله فریده اینا و مامان جون اینا . حاضر شدیم رفتیم ولی تو راه هی احساس کردم که تب داری و بدنت داغه وقتی رسیدیم اونجا هر کسی بهت دست زد گفت چقدر داغهههههههههه . دیگه اشکان رو فرستادیم رفت برات استامینوفن خرید آورد عزیزم . ولی تا بهت دادیم بالا آوردی . دیگه من وبابایی نتونستیم بمونیم زود برگشتیم خونه و زنگ زدیم به دکترت . گفت هر ۴ ساعت شیاف بزارید تا تبش بیاد پایین تا اینکه فرداش بردیمت پیش دکتر. من از قبل می دونستم رزوئلا چیه چون نی نی های تون نی نی سایت هم کم وبیش گرفته بودن . ۳ روز تب داشتی بعدشم بدنت لکه های قرمز ریخت بیرون و خوب شدی ولی تا اومدی خوب شی از من سرماخوردگی گرفتی . چون من سرما خورده بودم .

 خیلی بهت سخت گذشت مجبور شدیم دوباره ببریمت دکتر . رو صورتت و دستت جوشهای ریز زده

باز یک هفته طول کشید تا خوب شی کلی ضعیف شده بودی . مامانی الهی هیچ وقت مریض نشی

دوست دارم .بوسسسسسسسسسس

بعد از اینکه خاله اینا رفتن سوئد، شهریور ماه بابا کوروش ماموریت داشت 3 روز برای شمال . ما رو هم با خودش برد عزیز دلم نقسم عشقم الهی که دورت بگردم بعد از مریضیت خیلی ضعیف شده بودی . تو هتل شمال بابا ازت عکس گرفت:

کسری در هتل در حال شیطنت

کسری کنار دریا با بابا کوروش

کسری تو شمال حساسیتش شروع شده بود و ما نمی دونسیتم حساسیته !!!!!!!! بعد که اومدیم تهران فهمیدیم . صورتت یکی دوتا جوش زده بود ما فکر میکردیم پشه خوردتت.