اولین باری که خاله فریده اومد ایران و تو دیدیش

خاله فریده اینا چون سوئد زندگی می کردن وقتی تو بدنیا اومدی نتونستن اینجا باشن و فقط عکس تو رو دیده بودن . تا اینکه اول مرداد ماه خاله اینا اومدن ایران . هشت ماهه بودی تو خونه مامان جون بودی منم از سرکار اومده بودم و ناهارم خورده بودم و تو رو خوابونده بودم و کنار تو دراز کشیده بودم منتظر بودم تا خاله اینا که (دیشب رسیده بودن و مستقیم رفته بودن خونه خودشون) بیان خونه مامان جون که ساعت حول و حوش ۳ بعدظهر بود اومدن تو خوابیده بودی وقتی تو رو دیدن کلی ذوق کردن اینقدر سروصدا کردن تا تو بیدار شی تو رو بقل کنن و ببوسنت ولی برعکس تو اون روز خوب خوابیدی . همید همش میومد پستونکتو از دهنت بیرون می کشید که بیدارت کنه که آخر هم بیدارت کرد ولی مامانی اینقدر ماشالاه خوش اخلاقی اصلا غریبی نکردی و رفتی اول بقل خاله و همش بهش می خندیدی . خاله کلی ذوق کرد که بهش می خندی بعد همید بقلت کرد و ازت عکس گرفت که بزارنش تو فیس بوک الهییییییییییی قربون خوش اخلاقیت برم مامانی

 خاله اینا یک ماهی اینجا بودن با هم رفتیم شمال خیلی خوش گذشت . بعد از یک ماه دیگه باید می رفتن ولی بد جوری بهت عادت کرده بودن آخه خاله فریده و آیلار بیشتر می موندن خونه مامان جون و تو هم ازصبح تا ظهر که برگردم از سرکار خونه مامان جون بودی . بیشتر با آیلار بازی می کردی .